قلب انسانی را حالات متضادی است. از باب این که قلب هر دم دگرگونی دارد به آن قلب گفته اند. البته در یک فرآیندی قلب انسانی از حال در می آید و برخی از امور برای قلب ملکه می شود که در صورت استمرار و استدامه در این امور ، ملکه به مقوم شخصیت آن تبدیل خواهد شد و شخص را می توان به همان امری شناخت که بدان صورت در آمده است.
قلب انسانی اگر به مقام اطمینان برسد از نوعی آرامش الهی برخوردار خواهد بود که دیگر کم تر چیزی آن را می تواند تغییر دهد. در این صورت در مقام رضایتی خواهد بود که خداوند در آیات 27 تا 30 سوره فجر تشریح کرده است.
در روایات از حضور قلب بسیار سخن به میان آمده و حتی برخی آن را شرطی در قبولی نه صحت نماز دانسته اند. با این حال باید توجه داشت که عبادات انسانی به حالات قلوب انسان بستگی دارد. پیامبر(ص) سه نوع عبادت برای انسان بر می شمارد که این عبادت های سه گانه بی ارتباط به حالات قلب آدمی نیست. ایشان می فرماید: القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ: قَلبٌ مَشغولٌ بِالدُّنیا، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالعُقبى، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالمَولى؛ أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالدُّنیا فَلَهُ الشِّدَّةُ و البَلاءُ، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالعُقبى فلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالمَولى فلَهُ الدُّنیا و العُقبى و المَولى؛ دل سه گونه است: دلِ گرفتار دنیا، دلِ گرفتار عُقبى و دلِ گرفتار مولا. دلى که گرفتار دنیا باشد، سختى و رنج نصیب اوست، و دلى که گرفتار عقبى باشد، درجات بلند نصیبش شود، و دلى که گرفتار مولى باشد، هم دنیا دارد و هم عقبى را و هم مولا را.»( میزان الحکمه، ج13 ، ص 52 ، ح شماره 21382 ـ به نقل از المواعظ العددیّة، ص 146)